نمایشگاه اسباب بازی
شیرین زبونِ مامان یکروز از روزهای کمی بارانی و سرد پاییز، با خاله فافای مهربون و پارسا جونی رفتیم نمایشگاه اسباب بازی. شما اونجا رو خیلی دوست داشتی. مخصوصا که آهنگهای مخصوص بچه ها پخش می شد و همه غرفه ها پر از اسباب بازیهای جذاب و رنگارنگ بود. من مشغول خرید از یک غرفه بودم و شما وسط سالن در حال نانای کردن، که یک آقا که مسئول غرفه ای بود به من نزدیک شد و پرسید :این دختر خانم، بچه شماست ؟ ، من ترسیدم گفتم نکنه مدتی که من مشغول خرید بودم شما شیطونی کردی و ویترین اون غرفه رو بهم زدی!! با تردید و ترس گفتم بله چطور مگه ؟ ، اون آقا گفت که مسئول غرفه "تک توی" (Tak Toy) هست و ازم خواهش کرد که شما بعنوان مدل عکاسیشون توی غ...